1 - قرار اناطه در قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ( قانون آیین دادرسی مدنی ) :
ماده 19 - هرگاه رسيدگي به دعوا منوط به اثبات ادعايي باشد كه رسيدگي به آن در صلاحيت دادگاه ديگري است ‚ رسيدگي به دعوا تا اتخاذ تصميم از مرجع صلاحيتدار متوقف ميشود . دراين مورد ‚ خواهان مكلف است ظرف يك ماه در دادگاه صالح اقامه دعوا كند و رسيد آن را به دفتر دادگاه رسيدگي كننده تسليم نمايد ‚ در غير اين صورت قرار رد دعوا صادر ميشود و خواهان ميتواند پس از اثبات ادعا در دادگاه صالح مجدداً اقامه دعوا نمايد.
2 - قرار اناطه در قانون آئین دادرسی کیفری :
ماده ۲۱- هرگاه احراز مجرميت متهم منوط به اثبات مسائلي باشد كه رسيدگي به آنها در صلاحيت مرجع كيفري نيست، و در صلاحيت دادگاه حقوقي است، با تعيين ذينفع و با صدور قرار اناطه، تا هنگام صدور رأي قطعي از مرجع صالح، تعقيب متهم، معلق و پرونده بهصورت موقت بايگاني ميشود. در اينصورت، هرگاه ذينفع ظرف يكماه از تاريخ ابلاغ قرار اناطه بدون عذرموجه به دادگاه صالح رجوع نكند و گواهي آن را ارائه ندهد، مرجع كيفري به رسيدگي ادامه ميدهد و تصميم مقتضي اتخاذ ميكند.
تبصره ۱- در مواردي كه قرار اناطه توسط بازپرس صادر ميشود، بايد ظرف سه روز به نظر دادستان برسد. در صورتيكه دادستان با اين قرار موافق نباشد حل اختلاف طبق ماده (۲۷۱) اين قانون بهعمل ميآيد.
تبصره ۲- اموال منقول از شمول اين ماده مستثني هستند.
تبصره ۳- مدتي كه پرونده بهصورت موقت بايگاني ميشود، جزء مواعد مرور زمان محسوب نميشود.
3 - قرار اناطه در قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری
ماده۵۰ ـ هرگاه رسیدگی دیوان منوط به اثبات امری باشد که در صلاحیت مرجع دیگری است، قرار اناطه صادر و مراتب به طرفین ابلاغ می شود. ذی نفع باید ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ اخطاریه دیوان، به مرجع صالح مراجعه و گواهی دفتر مرجع مزبور را مبنی بر طرح موضوع، به دیوان تسلیم نماید. در غیر این صورت دیوان به رسیدگی خود ادامه می دهد و تصمیم مقتضی می گیرد.
4 - قرار اناطه در آیین دادرسی کار
ماده۷۰ـ چنانچه بین طرفین دعوا همزمان دعوای کیفری مرتبطی با دعوای مطروحه در مرجع حل اختلاف، در مرجع دیگری مورد رسیدگی باشد که نتیجه آن به تشخیص مرجع رسیدگی کننده مؤثر در رأی باشد، صدور رأی موکول به تعیین تکلیف دعوای کیفری خواهد بود.
رأي وحدترويه شماره 640 - 1378,8,18 هيأت عمومي ديوانعالي كشور
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، قرار اناطه ، ،
برچسبها :
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، تقویم خواسته ، ،
برچسبها :
ورشکستگی به معنای درماندگی در کسب و تجارت است و به حالت بازرگانی گفته میشود که بدهیهایش بیش از داراییش باشد و نتواند بدهی خود را بپردازد و به همین دلیل نیز قادر نباشد به تعهدات تجاری خود عملی کند.
در این صورت، شخص ورشکسته مجبور است برای پرداخت بخشی از بدهیهایش هم که شده، اموال خود را به طلبکاران بدهد. هر چند این اموال تکافوی طلب افراد را نکند.
بر اساس ماده 412 قانون تجارت، ورشکستگی در نتیجه توقف از تادیه وجوهی که بر عهده تاجر است، حاصل میشود. یعنی به محض اینکه تاجر یا شرکت تجارتی قادر به پرداخت دیون خود نبود، ورشکسته میشود.
ممکن است تاجر اموالی بیش از دیون خود داشته باشد اما فعلا نتواند دیون خود را بپردازد. به عنوان مثال اموال او در رهن شخص دیگری بوده یا مبلغی از اموال خود را به صندوق دادگستری سپرده باشد. ورشکستگی باید به موجب حکم دادگاه اعلام شود و تا زمانی که دادگاه حکم ورشکستگی را صادر نکرده است، ورشکستگی تاجر ثابت نمیشود.
انواع ورشکستگی
ورشکستگی را باید به دو نوع عادی و ناشی از تقصیر و تقلب تقسیمبندی کرد؛ ورشکستگی به تقصیر، الزامی یا اختیاری است. الزامی به این معنا است که دادگاه مکلف است حکم ورشکستگی را صادر کند و اختیاری نیز یعنی اینکه دادگاه ممکن است حکم ورشکستگی به تقصیر را صادر کند یا صادر نکند. بر اساس ماده 541 قانون تجارت، در مواردی دادگاه در صورت احراز شرایط خاص، ملزم است حکم ورشکستگی به تقصیر را صادر کند. به طور مثال اگر اثبات شود مخارج شخصی یا مخارج خانه تاجر در ایام عادی از درآمد او بیشتر است یا در صورتی که تاجر به معاملاتی اقدام کرده است که در عرف تجاری، به آن معاملات غیرمتعارف یا موهوم گفته میشود مانند معاملات قماری، دادگاه ملزم است حکم ورشکستگی به تقصیر را ثابت کند.
در حالی که ماده 542 قانون تجارت، به مواردی از ورشکستگی به تقصیر پرداخته است که صدور حکم از سوی دادگاه، اختیاری است، به این معنا که دادگاه میتواند حکم به ورشکستگی به تقصیر را صادر کند یا صادر نکند. به عنوان مثال در مواردی که تاجر ورشکسته، تعهد بلاعوضی کرده باشد که با توجه به وضع مالی او، غیرمتعارف است، صدور حکم ورشکستگی به تقصیر از سوی دادگاه، اختیاری است.
موضوعات مرتبط: حقوق تجاری ، ورشکستگی ، ،
برچسبها :
رضایت باید چه شرایطی داشته باشد تا مورد قبول محکمه قرار گیرد؟ آیا شاکی میتواند رضایت خود را پس بگیرد؟ رضایت در کدام جرایم اثر دارد؟ در جرایمی که چند شاکی دارد، اعلام شکایت و اعلام رضایت چه شرایطی دارد؟
ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی میگوید: ((در جرایمی که با گذشت متضرر از جرم، تعقیب یا رسیدگی یا اجرای حکم موقوف میگردد، گذشت باید منجز باشد و به گذشت مشروط و معلق ترتیب اثر داده نخواهد شد. همچنین عدول از گذشت مسموع نخواهد بود. هرگاه متضررین از جرم متعدد باشند، تعقیب جزایی با شکایت هر یک از آنان شروع میشود ولی موقوفی تعقیب، رسیدگی و مجازات موکول به گذشت تمام کسانی است که شکایت کردهاند. ))
نظریات اداره کل امور حقوقی قوه قضاییه:
نظریه ۱۱۳۳۳/ ۷- ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۷۱:
((چون گذشت مشروط قابل ترتیب اثر نیست، لذا اگر معلوم شود ولی دم به طور مشروط گذشت کرده است، چنین گذشتی کانلمیکن تلقی میشود و باید حکم قصاص اجرا شود لیکن اگر مشروط بودن گذشت محرز نباشد، موردی برای اجرای قصاص نیست. ))
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، رضایت ، ،
برچسبها :
روابط متقابل میان والدین و فرزندان در گذر تاریخ، همواره بر پایه اصول اخلاقی و مذهبی استوار بوده است به همین دلیل تا پیش از وجود مدنیت مبتنی بر قانونگذاری، روابط درون خانواده توسط والدین، علیالخصوص پدر مدیریت و کنترل میشد و مطلوبیت این رابطه مستقیماً بستگی به پایبندی والدین به اصول اخلاقی و مذهبی داشت.
اما در مواردی که این اصول توسط والدین رعایت نمیشد، تا مدتها ضمانتاجرای قانونی نیز وجود نداشت بر همین اساس قانونگذار، بر خود لازم دید که به این اخلاقیات، جلوهای قانونی و الزامی ببخشد و در این زمینه به قانوگذاری بپردازد تا در مواقع ضرورت در روابط درونی خانواده دخالت آمرانه داشته باشد. در همین راستا قانونگذار ایران اولین بار در هجدهم اردیبهشت ماه سال 1307 در بخشی از قانون مدنی به بررسی حقوق و تکالیف متقابل فرزندان و والدین پرداخت که این قانون با اصلاحات بعدی خود، اکنون نیز لازمالاجراست.
حق والدین بر فرزندان و برعکس
حق والدین بر فرزندان بر خلاف حق فرزند بر والدین، کمتر با این عنوان در کتب حقوقی مورد توجه قرار گرفته است زیرا اغلب حقوقی که برای والدین متصور است بیشتر جنبه اخلاقی و مذهبی دارد و فاقد ضمانت اجرای قانونی است مانند احسان و نیکی به والدین و امثالهم و از این رو بیشتر در کتب جامعهشناسی و مذهبی و احادیث و آیات قرآنی پیرامون آن صحبت میکنند.
از منظر قانون، حق والدین در معنای امتیاز نیست که قابل مطالبه، واگذاری یا اسقاط باشد بلکه حقی که والدین بر فرزندان خود دارند آمیخته با تکلیف است نه یک حق مستقل و اختیار صرف، ادامه داد: در واقع مقنن برای حمایت از فرزندان به وضع یک سری حقوق برای والدین اقدام کرده است نه برای حمایت از والدین! به همین دلیل پیش از آنکه ما حقی برای والدین متصور شویم باید از دید تکالیف و وظایف به آن نگاه کنیم. حقی که والدین بر فرزندان دارند جنبه تکلیفی و الزامی دارد، بطور مثال در این موضوع میتوان به مواردی مانند حق ولایت و سرپرستی، حق اداره اموال فرزند، حق حضانت و نگهداری اشاره کرد که باید والدین در اعمال و اجرای این حقوق، غبطه و مصلحت فرزندان را در نظر داشته باشند نه مصلحت خود را.
موضوعات مرتبط: حقوق خانواده ، حقوق والدین ، ،
برچسبها :
شهادت کذب در صورتی که ادای شهادت در دادگاه و نزد مقامات باش جرم محسوب میشود و مجازات آن سه ماه تا دو سال حبس و یا یک میلیون و پانصد هزار تا دوازده میلیون جزای نقدی است.
شهادت علیه یک متهم، یکی از دلایلی است که قضات میتوانند در صدور حکم خود به آن استناد کنند؛ بنابراین شاهدان میتوانند با حضور یا عدم حضور خود در روشن شدن واقعیت بسیارموثر باشند.
جرم شهادت کذب در صورتی مستوجب مجازات است که ادای شهادت در دادگاه و نزد مقامات رسمی صورت گرفته باشد.
این جرم از جمله جرائم مطلق و عمدی است. بنابراین نمیتوان کسی را که سهواً و به اشتباه مبادرت به بیان کذبیات آن هم در قالب شهادت کرده است، مشمول این ماده بدانیم.
در صورتی که شهادت کذب در دادگاه صالح به موجب حکم قطعی به اثبات برسد در این صورت چنین موضوعی" شهادت دروغ " موجب بطلان حکم است و هر حکمی که بر این اساس صادر شود بلااثر میشود و این در حالی است که در امور کیفری یکی از جهات درخواست تجدید نظر دروغ بودن شهادت شهود است.
مطابق ماده 650 قانون مجازات اسلامی مجازات شهادت دروغ سه ماه تا دو سال حبس و یا یک میلیون و پانصد هزار تا دوازده میلیون جزای نقدی است.
همچنین ماده 201 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مقرر داشته: در مواردی که دادگاه از شهود مطلعین درخواست ادای شهادت و یا اطلاع کند و بعد معلوم شود که خلاف واقع شهادت دادهاند اعم از این که به نفع یا ضرر یکی از طرفین دعوا باشد علاوه بر مجازات شهادت دروغ چنانچه شهادت خلاف واقع آنان موجب وارد آمدن خسارتی شده باشد به تأدیه آن نیز محکوم خواهند شد.
شهادت دروغ موجب بطلان حکم است و هر حکمی که بر این اساس صادر شود بلااثر است اگر محکوم به موجود باشد مسترد شود و اگر ممکن نباشد باید شهودی که شهادت کذب دادهاند غرامت ( خسارت ) را بپردازند.
موضوعات مرتبط: در دعاوی ، شهادت ، ،
برچسبها :
مقدمه
به برداشت غیر قانونی اموال دولتی یا غیردولتی که توسط کارمندان و کارکنان دولت یا وابسته به دولت انجام میگیرد، اختلاس گفته میشود. اختلاس گونهای از کلاهبرداری محسوب میشود که بیشتر به صورت برنامهریزیشده، منظم و پنهان و بدون رضایت و آگاهی دیگران صورت میگیرد.
بسیاری از اموال و سرمایههای موجود در کشور در اختیار دولت قرار دارد که خطرات زیادی آنها را تهدید میکند. این اموال که بر حسب وظیفه قانونی در اختیار کارمند قرار میگیرد، شاید به نوعی مورد استفاده شخصی او یا دیگری قرار گیرد. برای تضمین هر چه بهتر منافع دولت و ملت و برای حمایت از آنها، قانونگذار برای این دسته از اموال و سرمایهها مقرراتی تعیین کرده و برداشت غیرقانونی و برنامهریزیشده آنها را تحت عنوان اختلاس، واجد جنبه کیفری قرار داده است.
ماده 75 قانون تعزیرات سابق
قانونگذار جمهوری اسلامی ایران ابتدا جرم اختلاس را در ماده 75 قانون تعزیرات سابق مقرر و عنوان مأموران دولتی را نه تنها احصا کرد بلکه در تبصره یک آن کارمندان و کارکنان قوه مقننه را نیز مشمول جرم اختلاس مندرج در این ماده قرار داد تا درصدد جلوگیری و مبارزه با مرتکبان ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری برآید.قانون تعزیرات در سال 1364 توسط مجلس شورای ملی تصویب و در تاریخ 15 آذر 1367 به تأیید مجمع تشخیص مصلحت نظام رسید.
عنصر قانونی اختلاس
رکن قانونی جرم اختلاس مربوط به ماده 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری است که مقرر میدارد: «هر یک از کارمندان و کارکنان ادارات، سازمانها، شوراها، شهرداریها و مؤسسات و شرکتهای دولتی یا وابسته به دولت یا نهادهای انقلابی، دیوان محاسبات و موسساتی که به کمک مستمر دولت اداره میشوند یا دارندگان پایه قضایی و به طور کلی قوای سه گانه و همچنین نیروهای مسلح و مأموران به خدمات عمومی اعم از رسمی یا غیررسمی، وجوه یا مطالبات یا حوالهها یا سهام و اسناد و اوراق بهادار یا سایر اموال متعلق به هر یک از سازمانها و مؤسسات فوقالذکر یا اشخاص را که بر حسب وظیفه به آنها سپرده شده است، به نفع خود یا دیگری برداشت و تصاحب کند، مختلس محسوب و مجازات خواهد شد»
موضوعات مرتبط: حقوق جزایی ، اختلاس ، ،
برچسبها :
از جمله شرایط حق شفعه این است که:
1. آن معامله به عنوان «بیع» و فروش باشد؛ در صورتى که آن شریک سهم خود را به عنوان «صلح» یا «هبه» یا به عنوان «مهر» یا «عوض خُلع» داده باشد، شریک دیگر حق شفعه ندارد.
2. تنها دو نفر در ملک شریک باشند؛ اگر سه نفر یا بیش از آن شریک باشند، براى هیچکدام از آنها حق شفعه وجود ندارد.
3. ملک، «مشاع» باشد؛ پس در ملکى که تقسیم شده، حق شفعه نیست.
4. شفیع براى پرداخت قیمت، توانایى داشته باشد.
5. شفیع مسلمان باشد؛ در صورتى که مشترى مسلمان باشد و شفیع کافر، برای کافر حق شفعه ثابت نمیشود.
6. ملک، شخصى باشد. در ملک وقفى، حق شفعه ثابت نمیشود.
7. شفیع پس از اطلاع از فروش سهم شریک و قیمت آن، فورى اعلام کند که با استفاده از حق شفعه سهم شریکم را از مشترى گرفتم، یا اینکه عملاً قیمت را بدهد و ملک را بگیرد؛ اگر تأخیر بیندازد، حق شفعه او از بین میرود.
همچنین در صورتى که شریک سهم خود را به شریکش عرضه کند و او از خریدن خوددارى نماید و راضى به فروش به دیگرى شود، حق شفعه او از بین میرود.[4]
موضوعات مرتبط: سایر موضوعات حقوقی ، حق شفعه ، ،
برچسبها :
ودیعه: حالتی است که شخصی مال خود را به شخص دیگری می سپارد تا از آن نگهداری کند.
به ودیعه گذار = مودع به ودیعه گیرنده = مستودع یا امین می گویند.
عاریه : حالتی است که شخصی مال خود را در اختیار دیگری می گذارد تا شخص از آن مال استفاده کند.
به عاریه دهنده = معیر به عاریه گیرنده = مستعیر میگویند.
تفاوت ودیعه و عاریه این است که شخص ودیعه گیرنده (مستودع) حق استفاده از مال را ندارد و فقط آنرا نگهداری میکند ولی عاریه گیرنده (مستعیر) مال را میگیرد که از آن استفاده کند.
در بقیه ی موارد به هم شباهت دارند : 1- هم ودیعه و هم عاریه هر دو مجانی هستند یعنی هم نگهداری و هم استفاده از مال کاملا مجانی و رایگان است. 2- هم در ودیعه و هم در عاریه ، ودیعه گیر و عاریه گیر ، امین محسوب میشوند و اگر خسارتی به مال وارد شود مسئول پرداخت خسارت نیستند (مگر اینکه ثابت شود در خسارت بوجود آمده مقصر هستند.)
مثال : فرض کنید دوست شما که قصد رفتن به مسافرت را دارد کلید منزلش را به شما میدهد و از شما میخواهد در نبود او از گلدانهای وی و ماهی های آکواریوم وی مراقبت کنید از لحظه ای که شما میپذیرید، دوست شما ودیعه گذار (مودع) و شما ودیعه گیرنده (مستودع – امین) محسوب میشوید و به رابطه ای که میان شما ایجاد شده عقد ودیعه میگویند، از این پس شما موظف هستید که به منزل دوستتان سرکشی کنید و به گلدانها آب بدهید و غذای ماهی ها را نیز بدهید (یعنی هر کاری که بطور معمول برای نگهداری لازم است) و تمام کارهایی که شما انجام میدهید رایگان و مجانی خواهد بود. حالا اگر شما به وظیفه ی معمول خود عمل کردید ولی بعد از چند روز ماهی ها مردند یا گلدانها خشک شدند، شما چون امین بوده اید (در اصطلاح حقوقی می گویند ید امانی داشته اید) وظیفه ای برای پرداخت خسارت ندارید، مگر اینکه وظیفه ی خود را انجام نداده باشید و در اثر غفلت و تقصیر شما این اتفاق بیافتد که در این حالت چون مقصر هستید باید خسارات را نیز پرداخت کنید.
مثال : فرض کنید برای چند روز می خواهید همراه خانواده به مسافرت بروید، از برادرتان میخواهید که ماشین خودش را برای این چند روز به شما بدهد از زمانی که برادرتان قبول میکند و ماشین را در اختیار شما قرار میدهد عقد عاریه برقرار شده و برادرتان عاریه دهنده (معیر) و شما عاریه گیرنده (مستعیر) محسوب میشوید، شما در این مدت از خودروی برادرتان بصورت رایگان و مجانی استفاده میکنید، اگر در این زمان مثلا موتور ماشین خراب شود یا مثلا لاستیک آن بترکد و یا مسائل دیگری برای ماشین اتفاق بیافتد که شما در آن اتفاقات نقشی نداشته باشید، به دلیل اینکه امین هستید وظیفه ای برای جبران خسارت ندارید ، مگر اینکه اینگونه اتفاقات در اثر بی احتیاطی شما رخ دهد.
موضوعات مرتبط: عقود و قراردادها ، ودیعه ، عاریه ، قرض ، ،
برچسبها :

ثالثاً: از آن چیز انتفاع حاصل شود؛ بدون آنکه اصلش از بین برود.
رابعاً: به قبض دادن آن جایز باشد؛ یعنی اگر چیزی را وقف کند که مالک آن نیست، نمیتواند آنرا به ملک دیگران در آورد. پس وقف چنین مالی نیز صحیح نمیباشد.[4]
موضوعات مرتبط: عقود و قراردادها ، وقف ، ،
برچسبها :